بیمارستان
شب گذشته شب خوبی نبود.نه به خاطر اینکه رها تا صبح نخوابید!
کاش همه دردسرهای بچه گریه های ناشی از دل درد و بیخوابی های شبانه اش باشد.
رها تا صبح بیدار بود.مثل همیشه اول خوابش نمی برد و دوست داشت یکی باهاش بازی کند.
بعد شروع به گریه کردن کرد.
حدود ساعت 5:30 صبح شیری را که خورده بود پس آورد اما مشکل اینجا بود که شیر به همراه رگه های قهوه ای رنگی بالا آمد.ابوذر را بیدار کردم و همان لحظه به بیمارستان مفید رفتیم.
رها چون تا صبح نخوابیده بود تمام مدتی که توی بیمارستان بودیم را خواب بود.
جالب اینجاست که ما از ساعت 5:30 تا ساعت 9:30 صبح توی بیمارستان بودیم و هیچ کس جواب درست و حسابی به ما نداد. فقط بعد از این مدت خیلی راحت روی برگه ای که به ما داده بودند نوشتند بستری شود.حالا بچه ای که هیچگونه علائمی غیر از همان موردی که گفتم نداشته چرا بستری شود؟؟؟؟ حتی به ما نگفتند این مورد می تواند ناشی از چه مشکلی باشد که ما نوزادمان را بستری کنیم.فقط تعدادی انترن نشسته بودند و شرح حال می نوشتند و از پنج نفر انترن 4 نفرشان سرماخورده بودند و یک دکتر هم ساعتی یک بار یا دو ساعتی بک بار می آمد.وقتی گفتیم که ما نمی خواهیم نوزادمان را بستری کنیم بدون هیچگونه توضیحی با بی حوصلگی تمام گفتند پس رضایت بدهید و با مسئولیت خودتان بچه تان را ببرید
تجربه خیلی بدی بود.امیدوارم دیگر هیچوقت پایم به این بیمارستان نرسد.مثلاً بیمارستان تخصصی کودکان است!!!!!!
به محض اینکه به خانه رسیدیم رها را حمام کردیم.
و او هم چون خیلی خسته بود ، خوابید.خدارا شکر دیگر هم مشکلی نداشت.