باغ پرندگان
در یک روز زیبای بهاری که ما به خاطر ماموریت مامان،به اصفهان رفتیم تصمیم گرفتیم که به باغ پرندگان برویم.
خاله جانم و رسول و فاطمه و ساجده نیز همراهمان بودند.
ساجده خانم به شدت از این موجودات دوست داشتنی وحشت دارد.
کلا در تمام مدت در حال فرار کردن بود
و من هم دلم میخواست بخوابم،اما از آنجاییکه برام خیلی جدید و جذاب بود،همه پرنگان را بادقت نگاه کردم.
و سعی کردم صدای آنها را تقلید کنم...
یک پرنده بسیار زیبا به نام طاووس
البته عکس فوق مدل بسته اش بود
و این هم مدل بازش
باباجونم به شتر مرغ اشاره میکنه ولی من نمیدونم به کجا اشاره میکنم
لحظاتی هم در کنار رودخانه زیبای زاینده رود نشستیم
یه آرزوکن...
آرزو کردی...حالا فوتش میکنم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی