رهارها، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

رها

یک روز بدون مامان

1392/10/5 11:05
نویسنده : راضیه
276 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه بیست و دوم آذر ماه مامانم به تهران رفت و منو توی خانه خاله جانم جا گذاشت!تعجب تعجب تعجب

بله دقیقاً مامانم ساعت 11 پنجشنبه شب رفت و ساعت 10 جمعه برگشت و به من خیلی سخت گذشتدروغگو دروغگو

خاله ام تا صبح نخوابید که مبادا یک وقت من بیدار شم و گریه کنم و من تا صبح یک شیشه شیر خوردم و حسابی خوابیدم.نیشخند

به ظهر نکشیده شیشه دوم هم خالی شد و خاله ام نگران شد که اگر همه شیری که مامانم گذاشته تمام شود چه کنیم نگران نگران

 

رها

این شد که برام حریره بادوم درست کرد.و این اولین باری بود که من رسما شروع به غذا خوردن کردم.

اصلا خوشم نیومدگریه

اخه  فقط یک پیاله بود .من که سیر نشدم.

 

رها

 

رها

 

من هنوز هم گشنمه!

 

و با هماهنگی خاله جانم و با امداد رسانی سریع، یک شیشه شیر کمکی هم رسید.

 

مامان ساعت 10 شب رسید درحالیکه به من خیلی سخت گذشته بوددروغگو

آخه مامان من کلاست واجبه یا دخترتعصبانی لازمه دخترت این همه سختی دروغگو بکشهمتفکر

 

رها

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رها می باشد