رهارها، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

رها

عید فطر ۹۹- جاجرم

بیماری قرن فاصله هاست عجیب ترین نوروز زندگی مان گذشت... فقط تنهایی در حصار خانه... سه ماه در تنهایی و دوری گذشت. بعد از سه ماه کمی از قرنطینه خارج شدیم... و دوباره به قرنطینه برگشتیم یک سفر کوتاه ۴ روزه در تعطیلات عید فطر به جاجرم داشتیم...
9 خرداد 1399

کلاس اولی - جشن شکوفه ها

✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ شور هیجان مهر ماه همیشه برای من ماندگار و از یاد نرفتنی است.. و حالا این شور و حال در کنار لذت بردن از مدرسه رفتن دختر کوچکم هست لذت جلد کردن کتابهایت چک کردن کیفت لباس پوشاندنت بستن بندهای کفشت و لذت بردن از شور و حال و خندیدنت برایت آرزوهای زیادی دارم که بیشتر بر شانه های خودم سنگینی می کند تا بر شانه های کوچک و ظریف تو برایت رویاهای زیادی دارم بزرگ و دور اما دست یافتنی من همیشه پشتت ایستاده ام برای اینکه کمکت کنم نه برای اینکه زمین نخوری برای اینکه وقتی ایستادی زخم های طعنه اذیتت نکند برایت مرحم بگذارم و حمایتت کنم تا بایستی و ادامه بدهی و جسارت داشته باشی جسارت م...
1 مهر 1398

نوروز ٩٧ - شمال

روزهاي كاري بين عيد را سر كار بودم و رها مجبور شد به مهدكودك برود، در حالي كه تعداد بچه ها خيلي كم بود و من ساعت ٢ كه كارم تموم ميشد، رها رو از مهد برمي داشتم نوروز تهران خلوت و بي ترافيك است، حال خوبي دارد انگار روزهاي رويايي تهران را تجربه كني هفته دوم تعطيلات باز هم در اثر يك تصميم ناگهاني راهي شمال شديم رضا و خانواده اش شمال بودند و آقا هم با آنها همراه شده بود بيش از ١٠ سال است كه آقا به شمال نرفته و اين باعث شد كه فرصت را مغتنم بدونيم و ماهم براي يك سفر كوتاه ٢ روزه راهي شمال بشيم هر دو روز هواي شمال باراني بود اما اين باعث نشد كه ما در خانه بمانيم و سري به كلبه عمو رحمت در دل جنگل نزنيم هوا ...
19 فروردين 1397

نوروز ٩٧ در جاجرم

عيد آن روزها را خوب يادم هست لباس نو مي پوشيديم و ذوق زده منتظر سال تحويل مي شديم هيجان زيادي كه در گذر روزها تقريبا جا مانده و از آن همه شور و هيجان فقط برگه هاي خاكستري خاطرات مونده امسال برنامه سفر نداشتيم و خيلي اتفاقي به خاطر اينكه رسول ماشين خريده بود و از تهران به سمت جاجرم مي رفت با او همسفر شديم هر سال انگار جمع شدنمان سخت تر مي شود هر سال انگار از هم دور تر مي شويم نه كه دور تر باشيم انگار گرفتاريها بيشتر ميشه و در نتيجه درگير خودمان مي شويم دو سال گذشته بعد از مامان با همه مشكلات دور هم جمع شديم اما امسال خوب خيلي ها نبودند مهدي نتونست بياد و حتي همسرم هم نبود كه در طول اين ١٢ سا...
16 فروردين 1397

نوروز 1397

تو شبیه آرزوهای منی شبیه روزهایی که می آید و می ماند درخشان و روشن به رنگ آبی زندگی تو شبیه آرزوهای منی که دویدم و نرسیدم شبیه روزهای رنگی و روشن شبیه رنگ بنفش  وحشی   تو شبیه رویاهای دوری شبیه انتهای خوشبختی شبیه لبخند زندگی در روزگاری که زندگی کردن جرم است در روزگار رنگ ها و نقش ها تو شبیه نقشی از خلوت یک رویا هستی شبیه چشمک زدن ستاره درآسمان آرام شب شبیه خندیدن گلهای بهاری شبیه آرامش خواب ص...
27 اسفند 1396

جشن مهدكودك

جشن نوروز ٩٧ مهدكودك خيلي خوب بود رها سرود ها رو چنان از ته قلب و با صداي بلند مي خوند كه گفتم بچم حنجره اش آسيب مي بينه وسط برنامه هم براي من دست تكون مي داد و بوس مي فرستاد دوستاي صميمي رها ياسمين و آوا مربي مهدشون بهشون ميگه سه تفنگدار ...
21 اسفند 1396

كيش بهمن ماه ٩٦ - ٣

روز بعد صبح كنار ساحل بوديم و عصر به پارك دلفين ها رفتيم و متاسفانه اصلا خوب نبود به هيچكس توصيه نمي كنم البته ما هيچوقت نمي گذاريم بهمون بدبگذره، اما زمان زيادي را از دست داديم و در نهايت روز آخر كه برگشتيم كيش بهمن ماه ٩٦ - ٣...
15 اسفند 1396

كيش-بهمن ماه ٩٦

سفر به كيش براي ما جذابيت هاي زيادي داشت اول اينكه اولين سفري بود كه خانوادگي رفتيم، بدون همسفري از دوستان و فاميل دوم اينكه هواي كيش عالي بود.                                 بيشتر وقت چهار روزه ما كنار ساحل گذشت و فرصتي براي خريد نداشتيم و وقتي هم نذاشتيم از بهترين تفريحات ساده و خوب، دوچرخه سواري است، دوچرخه سواري طولاني مدت كه از هر لحظه اش لذت برديم                         ...
21 بهمن 1396
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رها می باشد