به سوی سبزوار و مشهد
ما دقیقاً یک هفته در تهران ماندیم.
مامانم به اداره بیمه رفت. اول دی ماه مرخصی مامانی تمام میشود و باید منو توی مهد بگذارد .
اما مامانم فکر میکند که من هنوز آماده نیستم و به همین دلیل به شرکت رفت و سه ماه مرخصی بدون حقوق گرفت.
و در کمال شادی ما برای یک سفر سه هفته ای به سمت سبزوار و مشهد حرکت کردیم.
بابا برای من یک جای خیلی راحت آماده کرد.
جمعه 29 آذر ماه مامان تا ظهر کلاس داشت و بابا در یک حرکت ایثارگرانه به سرعت ما را به سبزوار رساند و خودش همان شب به تهران بازگشت
شب یلدا را در خانه مادرجون بودیم و خیلی خوش گذشت اما جای بابا خیلی خیلی خالی بود.
روز اربعین بابایی و مامانی و عمه مریم مارا به مشهد بردند.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی