مشهد و باز هم ...
مامان جمعه ششم دی ماه دوباره کلاس داشت و این بار دایی مجید و زن دایی فاطمه در کمال فداکاری از من نگهداری کردند.
و عزیز وقتی فهمید که من شیرخشک نمی خورم به من حلیم داد و من خیلی خوردم. خوشمزه بود.
وقتی بزرگ شدم یادم بندازید یه بار بچتونو نگه دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی