سیزده ای سبز سبز...
از فرمایشات آقوی همساده !
سیزده بدر باس جمعه باشه که غروبش همچی آسفالتت کنه
نه اینکه امسال تا شونزدهم تعطیلیه
اصن ابهت خودش رو از دست داده غروب سیزده !
و اینگونه شد که ما سیزده را هم در بابل ماندیم
و حاج احمد(دوست خانوادگی) ما را به جنگلی برد که جاتون خالی خیلی خیلی خلوت بود و خیلی خیلی خوش گذشت.
جای خیلی دنجی بود که هیچگونه آشغالی نریخته بودو ما هم اصلاًآشغال نریختیم تا همانطور بکر بماند.
بپا نیفتی آقا محمد..
در نتیجه تلاش این دونفر و من تاب انداختیم
و در ادامه این خوش گذشتن ...
فقط از این به بعد منو توی عکسها داشته باشید
(البته در عکس فوق فلسفه ژست فاطمه را نمی فهمم)
بهار رسید
و هوا پر شده ست از “دوستت دارم”هایی که برایت به دست باد سپرده ام…
مبادا پنجره ات بسته باشد..!
عیدتان مبارک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی