رهارها، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

رها

پاییز

پاییز فصل هزار رنگ...فصل برگهای نارنجی رسید... رها آسمون چه رنگیه: آبی   رها دریا چه رنگیه:...آبی     رها درختا چه رنگیه:...آبی نه دیگه مامان جون درختا آبی نیست:...قمسه(قرمزه) نه مامان جون درختا سبزه،البته این درختا نه...ولی درختا سبزه...این درختا زردو نارنجیند به رنگ پاییز...   پاییز فصل بارونه... فصل خش خش برگها فصل رفتن آدمها...   پاییز فصل خستگی ها و تنهایی هاست میتونی زیر نم نم بارون توی یه خیابون پر از درختای نارنجی  راه بری در حالی که صدای ناله برگها زیر پات به یادت میاره که هیچ چیز موندنی نیست پاییز فصل عبور... فصل خسته زندگی ...
3 آبان 1394

نماز

معمولا هرکس نماز میخونه من روی سجادشم... یا با تسبیحش بازی میکنم یا مهرشو برمیدارم که نماز بخونم اینه که مجبورن تجهیزات کامل برای نماز خوندن رو در اختیار من بذارن  تا خودشون بتونن نماز بخونن         ...
3 آبان 1394

وقتی با منی...

وقتی من هستم مطمئنا بعضی روزها ممکنه خیلی سخت باشه،مثل روزهایی که من مریض هستم و مهدکودک قبولم نمیکنه و مامان یا بابا مجبورند از غرب تهران به شرق تهران بروند و من را خونه مامانی بگذارند و دوباره از شرق به غرب برگردند و گاهی وقتها به خاطر عجله کردن روی پل صدر جریمه شوند،قابل توجه بابایی... و بدتر از اون بعدازظهر هاست که باید باعجله از اداره خارج شوند تا به موقع منو از مهد کودک بردارند... هرچند همیشه و طبق قانون نانوشته ای من آخرین بچه ای هستم که ااز مهد خارج می شوم.. نفر آخر آخر.. اما مطمئنا روزهاتون یکنواخت نمیشه چون من هستم و با من یعنی جریان یک شادی کودکانه در خانه   مثل اینجا که از این سبد خرید پیاده نشدم و مجبور ش...
2 آبان 1394

ساندویچی

وقتی از مشهد به تهران برگشتیم، در سبزوار همبرگر دستی خوردیم،همیشه که نمیشه آدم غذاهای باکلاس بخوره،وقتی گشنه شدی کلاس ملاس یادت میره     ...
25 مهر 1394

من و دوستای خانوادگی

هم سن و سالهای من توی هر دو خانواده زیاده و من کلی دوست دارم که میتونم باهاشون بازی کنم.   حالا کاری به ژست خودم و مهسا ندارم ولی فقط عینک فاطمه زهرا رو داشته باشید         و این هم یک عکس سلفی که من گرفتم ...
23 مهر 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رها می باشد