مامان خوبم آسمانی شد
نبودنت در ذهن کوچک من نمیگنجد نبودنت گنگ است و شبیه آرزوهایی است که در مه فرو رفته نبودنت حال بدی دارد باور کردن این که دیگر نیستی سخت است و ناممکن شبیه زندگی در مرگ ... دست وپا زدن های بی فایده... همه گل های دنیا را هم که برایم بیاورند مادرانه هایت کمرنگ نمیشود دلم عجیب برایت تنگ است دلم عجیب تنگ است باور رفتنت برای ذهن کوچک من گنگ است و من نمی توانم بپذیرم... نمی توانم بپذیرم که دیگر نیستی تا برایم در خانه مادری را باز کنی... که جواب تلفن هایم را بدهی... که دخترم را بغل کنی که چشمهایت همه جا دنبال ما بچرخد... که با هم بازار برویم که با هم راه برویم که من صدای...
نویسنده :
راضیه
17:32