نوروز 95 - مسافرت خانوادگی
نوروز امسال روز بعد از سال تحویل به اصرار مامان یک سفر بسیار جدید و بی نظیر را تجربه کردیم. از این نظر جدید که اگر آقاجون و خاله مرضیه را در نظر نگیریم کل خانواده مامان بودند. به عبارتی میشود خانواده دایی رضا، دایی مجید،دایی مهدی،دایی امیر و خاله زهرا..
خیلی هیجان انگیز بود وقتی 6 تا ماشین توی جاده پشت سر هم قطار میشدیم و هرجا بین راه توقف میکردیم پر از شور و هیجان بود . و از این نظر بی نظیر بود که شاید دوباره تجربه نشه،چراکه بسیاری از نوه های خانواده به سن دانشگاه و ازدواج رسیده اند و شاید در آینده به دلیل گرفتاری نتوانند جمع را همراهی کنند. جمع فعلی هم به همت مامان همراه هم شدند.
البته ناگفته نماند که درعین حال که پر ازشادی و هیجان بود دردسرهایی هم داشت. دردسرهایی مثل منتظر ماندن برای دوش گرفتن و نیز پیدانکردن بالش و پتو برای خوابیدن و...
اما از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است...
طبیعت زیبای جنگل گلستان و جاده شمال زیبا و ستودنی است...
البته مشکلی که نوروز و سفر به شمال دارد، هوای بسیار سرد است، مخصوصا شب ها
و باران زیبای بهاری که متاسفانه مجال کمپ بر پا کردن را میگیرد.
اما ما از باران و هوای سرد شبانگاهی ساحل هم حداکثر استفاده را بردیم
البته آنچه در عکس زیر میبینید،رها در کنار دریاست که به خاطر سیاهی شب دریایی دیده نمیشود
و موتورسواری درساحل بارانی
و هوای سردی که رها و مامان را در هم پیچیده
یه روز آفتابی دوست داشتنی ما از بابل به سمت بند پی رفتیم تا در یک جنگل دنج هوایی تازه کنیم و سری کلبه عمو رحمت بزنیم
و این هم منظره بی نظیر شب بندپی
و روز بعد که یک روز زیای بهاری بود، و البته بارانی در کار نبود، راهی ساری شدیم تا ازآنجا جاده کیاسر را به سمت چشمه های باداب سورت طی کنیم.
و البته قسمتی از راه رفت و برگشت با یک ماشین شاسی بلند به نام نیسان طی شد
روز بعد یعنی روز چهارم پایان سفر ما بود، و ما به سمت جاجرم برگشتیم تا از آنجا راهی تهران شویم..
در راه برگشت برای صرف کیک و نسکافه توقف کوتاهی در کنار جاده داشتیم که... زیبایی در دل طبیعت است
سفر خیلی خوبی بود..
با یک شروع خوب ..
و یک پایان بهتر...
لذت باهم بودن..در کنار هم بودن ...و تنفس لحظه های زندگی
کلیک!
یک تکه از زندگی ما هم خاطره شد