کاشان
در تاریخ دوم خرداد همراه با همکارای مامان به کاشان و نیاسر رفتیم
صبح خیلی خیلی زود منو بیدار کردند ومن مجبور شدم توی ماشین کمبود خوابم و جبران کنم.
و توی اون همه سرو صدا که راننده لطف کرده بود و یک برنامه طنز گذاشته بود
من تا کاشان خوابیدم.
فصل گلاب گیری و نیاسر
و گلهای زیبای نیاسر
این همه گل
اینجا نیاسر است. وسرچشمه یک چشمه بسیار زیبا
میدونید من کجام و دقیقاً چیکار میکنم
.
.
هورا خیلی خوب بود!
غار نیاسر
یه غار دست ساز که در تمام مدت باید با کمر خم راه بری و یا بشینی
در ضمن اینقدر راهروها باریک بود که دونفر از کنار هم نمیتونستند عبور کنند
و اینکه هوای شرجی و دم کرده ای جریان داشت. یا بهتره بگم جریان نداشت
و بابای مهربونم اصرار داشت که منو باخودش ببره توی غار
و باز هم گلهای زیبا
این عکس قرار بود دونفره همراه با آوینا جون باشه
اما آوینا به شدت مشغول کنجکاوی بود
و حدوداً 200 تا پله پایین رفتیم تا به آبشار رسیدیم
و این هم آبشار زیبای نیاسر
لواشک های ترش و خوشمزه ای داشتند
وکارگاه گلاب گیری
من مثل یک دختر خوب اجازه دادم مامان و بابا نهارشونو بخورند و بعد من نهارمو بخورم
هرچند برای من خیلی کم نگه داشته بودند
هتلی که نهار خوردیم امکانات تفریحی هم داشت که بابا در یک نبرد تنگاتنگ فوتبال دستی
اول 3 به 9 عقب بود و در نتیجه تلاشهای فراوان...جهت حفظ آبرو و این حرفها در نهایت
12 - 12 مساوی کرد
آفرین باباجون
و
باغ فین
بذار من ببینم این آبها از کجا میاد
وقتی به خانه رسیدیم ساعت 1 بامداد بود