سوباتان
اندر حکایات رفتن به سوباتان.
آورده اند که چون تصمیم گرفتید به سوباتان سفر کنید:
(قابل توجه خاله فریبا سوباتان در چین نیست،کره هم نیست
منطقه ای است از توابع هشت پر)
در ابتدا کفش مناسب و لباس نسبتآ گرم داشته باشید ودر نهایت اینکه هرگز با ماشین خودتان نروید
مگر اینکه ماشینتان مثل ماشینهای ما شاسی بلند باشه
واما بعد
تعطیلات خردادماه را به پیشنهاد علی آقا(دوست بابا) راهی شمال شدیم .
در این سفر دایی مجید و زن دایی نیز حضور داشتند.بماند که مامانم به آنها تأکید کرده بود که لباس گرم بردارند و آنها با مانتو و تی شرت آمده بودندو در جواب مامانم که گفت: چرا لباس نیاورده اید؟ گفتند:شما گفتید لباس نسبتاً گرم!!!!!
سوباتان خیلی زیباست
مراتعی پر از گلهای رنگارنگ
عصر روز چهاردهم خرداد، همراه با سختیهای فراوان به آنجا رسیدیم
زیرا باز هم به پیشنهاد علی آقا آن راه ناهموار را که نیسان به سختی بالا میرفت، ما با
پراید!!!!!!!
و سیلو!!!!!!!!!!!!!
رفتیم
هوا خیلی سرد بود و عبور مه از روی کوه ها و مراتع به خوبی دیده میشد.
کمی هم باران بارید...
در ضمن اونجا موبایل آنتن نمیداد. همه به بالای یک تپه میرفتند که من هم اونجا تونستم با خاله جونم و عموسلمان حرف بزنم.
شب یک خانه روستایی گرفتیم
و از سرما توی کیسه خواب خوابیدیم
روز بعد لباس پوشیدیم تا به چشمه ای برویم که یک مسیر چند ساعته کوهپیمایی داشت
این توپ و من میارم
مسیر خیلی زیبا بود
و از آنجا که رسیدن هدف نیست
و ما دو تا بچه همراهمان بود (خودمو حساب نکردم) این شد که وسط راه انصراف دادیم و یک جا اتراق کردیم
در ادامه درسهای حشره شناسی
کفش دوزک
همه گردشگرا با تعجب به من نگاه میکردند
تا یادم نرفته یک درس دیگر
در راه برگشت خیلی خسته شده بودم این بود که...