شب گردی...
یکی از وسایل مورد علاقه من برای بازی این وسیله است که روش بشینم و با سرعت زیادی حرکت کنم.
یکی شبیه این وسیله بازی را توی مهدکودکمان داریم.اما من اینقدر با هیجان و با سرعت زیاد حرکت میکنم که اعظم جون اجازه نمیده تنهایی بازی کنم و حتما باید وقت داشته باشه و کنارم بشینه.
یک شب بابا برخلاف همیشه زود به خونه اومد،و مامانم خیلی سریع منو آماده کرد و دوباره از خونه خارج شدیم.
رستورانی که برای شام خوردن رفتیم یک محوطه بازی برای بچه ها داشت و صد البته وسیله بازی مورد علاقه من را نیز داشت.
واینگونه بود که مامان و بابا توانستند مدت زمانی کوتاه...
نفس راحتی بکشند...
اما خوب وقت شام این استراحت کمی جبران شد...
اخه من نمیدونم آدمی که بچه داره چرا باید بره فوتبال دستی با زی کنه
همین دیگه بعد از شام مامان و بابا باهم فوتبال دستی بازی میکردند و عملا من توپ جم کن بودم
تازه همزمان برای دفعه بعد نیز برنامه ریزی میکردند