رهارها، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

رها

عروسی دایی مجید

1393/6/26 10:27
نویسنده : راضیه
424 بازدید
اشتراک گذاری

وای عروسی عروسی ....

 

21 شهریور عروسی دایی مجید بود و ما عازم جاجرم شدیم تا در آنجا در عروسی شرکت کنیم

تمام مسیر 8 ساعته را من و مامان خوابیدیم و بابا جونم در تنهایی برای خودش رانندگی کرد.

پنجشنبه شب حنا بندان بود،اما ماشین ما همان شب خراب شدو ضد حال بسیار شدیدی به مامانم زد.

و ما مجبور شدیم با ماشین دایی امیر به جشن حنا بندان بریم

 

همه خانواده بعد از مدتها دور هم جمع شدیم و من همه دوستام و دیدم

 

 

 

و خاله جونم هم قبل از ما به اونجا رسیده بود

 

حنا بندون خیلی خوب بود

کلی بابام دنبال من دوید و من حسابی شیطونی کردم..

 

جمعه عروسی بود

 

اما عکس یادگاری مو آخر شب گرفتم که لباس خوشکلامو عوض کرده بودم

 

آقاجون یه ماشین به ما داد که توی عروس کشون حسابی شلوغ کنیم

اما وسط راه ماشین خاموش شد

غمگین

مامانم که نزدیک بود گریه کنه..

 

و ماشینا ما رو جا گذاشتن و رفتن

دایی امیر آژیر کشان برای امداد رسید اما یه راننده تاکسی مهربون قبل از اون اومد و ماشینو راه انداخت..

ما هم تا خونه بوق زدیم که جبران مافات بشه

قه قهه

و روز بعد پاتختی...

ومن در تمام مدت سعی میکردم کفشهای پاشنه بلند خانومارو از پاشون در بیارم و خودم پام کنم

 

 

 

و این هم شادوماد

 

 

به دلایل امنینتی از گذاشتن عکس عروس خانم معذوریم

و در نهایت مامان و بابا با دو روز تأخیر به تهران برگشتند.

خیلی خوش گذشت

دایی مجید عزیز و زن دایی فاطمه مهربون

دوستون دارم و

همیشه خوشبخت و شاد باشید

محبت

 

پسندها (3)

نظرات (3)

الهام
26 شهریور 93 13:43
مشخصه به همه حسابی خوش گذشته مخصوصا به رها خانم ایشالا که خوشبخت بشن و به پای هم پیر شن
راضیه
پاسخ
ممنون الهام جون انشالله عروسی برادرهای شما
نوشین
27 شهریور 93 13:25
ممنونم مامان راضیه جون خدا دخمله شیرینتو برات نگهداره شما هم خیلی زیبا مینویسی و عکسای قشنگی برای دخمله نازت میزاری
راضیه
پاسخ
منتظر نی نی شما هستیم بی صبرانه
مامان الهام
28 شهریور 93 14:11
سلام گلم. ایشالله همیشه به شادی و تفریح و عروسی.
راضیه
پاسخ
ممنون از محبتتون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رها می باشد